حرفهای خوب برای تو

هر حرفی که تو می پسندی نوشتم بیا فقط بخون.....

حرفهای خوب برای تو

هر حرفی که تو می پسندی نوشتم بیا فقط بخون.....

ببخشش تا....

 

الله هو التوّاب الرّحیم ...

بخشش !

بخشش موجب احساس آزادی و رهائی در خودمان می شود تا احساس بهتری داشته باشیم ، احساس آسودگی و راحتی .

محققان می گویند : بخشیدن این نیست که شما با این کار شخص دیگری را آزاد و رها می سازید، بلکه این خود شما هستید که آزاد و رها می شوید.

بخشش کردن این حُسن را دارد که به جای اینکه خودمان را به عنوان یک قربانی ببینیم ، داستان را تغییر دهیم و قهرمان داستان شویم ، قهرمانی که بر تمام این مشکلات وحشتناک پیروز شده است.

بخشیدن، موجب می شود که برای یافتن حقیقت ، رشد فکری کرده باشیم .

 

  

 

 

من او را بخشیدم . هر چند هنوز کودک درونم آزرده است .

 

کودک درونم دوستت دارم . تو می توانی سرت را بالا بگیری . تو می توانی شادمانه بخندی و بازی کنی . تو می توانی بالا بروی بدون آنکه از بلندی بترسی .

کودکی من ! نازنینم ! درست است آن زمان که او می بایست مراقب تو باشد، بر اثر غفلت و فراموشی از بلندی افتادی! آزرده شدی و وجودت شکست. و بعد او رفت!

اما حالا زمان آن رسیده که خودت را بیابی .

قطعات شکسته وجودت را جمع کنی و به خدای خوبت و به خودت اعتماد کنی.

می توانی دوباره با اعتماد به نفس به تمام دنیا بگوئی که می توانی!

و مهر و محبت وجودت را آشکار سازی. و به همه مهربانی را هدیه کنی.

اولین قدم برای دریا دل بودن همین است و تو می توانی.

و من تو را دوست دارم کودکی من ! و از تو حمایت می کنم.

 

... تو را بخشیدم !

یک سال از بخشیدنت می گذرد.

می دانم عجیب است !

گمان نکنم برای تو این بخشیدن اهمیت داشته باشد، اما برای من مهم بود.

و تو لحظه به لحظه از من دورتر شدی! تا حال که می دانم دیگر فراموشم کرده ای.

کاش می توانستم بگویم:

... چقدر دلم برای دوست داشتنت تنگ است.

اما می گویم رفتن دردناکت هم برایم غنیمتی بود.

 

 

 

 

خدایا تو را سپاس ...

 

من نیرو خواستم و خداوند مشکلاتی سر راهم قرار داد تا قوی شوم.

من دانش خواستم و خداوند مسائلی برای حل کردن به من داد.

من سعادت و ترقی خواستم و خداوند به من قدرت تفکر و زور بازو داد تا کار کنم.

من شهامت خواستم و خداوند موانعی را سر راهم قرار داد، تا آنها را از میان بردارم.

من انگیزه خواستم و خداوند کسانی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند.

من محبت خواستم و خداوند به من فرصت داد تا به دیگران محبت کنم

(شکوفه یاس)
نظرات 1 + ارسال نظر
*مهدی۱۳۶* چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:28 ق.ظ http://mahdi136.mihanblog.com

در پی آب به سراب قدم نهادم
سختی دوری راه را
به جان خریده ام
بیخبر از پوچی آن
خار بیابان گشته ام
اکنون تشنه ی بادم
تا با وزیدنش
مرا برهاند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد